شعر در مورد گل
شعر در مورد گل
شعر در مورد گل ، شعر در مورد گل نرگس ، شعر در مورد گل سرخ ، شعر در مورد گل لاله ، شعر در مورد گل رز ، شعر در مورد گل یاس ، شعر در مورد گل رز قرمز ، شعر در مورد گل محمدی ، شعر در مورد گل شقایق ، شعر در مورد گل شمعدانی
در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد گل برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
خوش آنکه نشینیم میان گل و لاله
ماه و تو به کف شیشه و در دست پیاله
در طرف چمن ساقی دوران می عشرت
در ساغر گل کرده و پیمانهٔ لاله
شعر در مورد گل
بر سرو و سمن لؤلؤ تر ریخته باران
بر لاله و گل در و گهر بیخته ژاله
وز شوق رخ و قامت تو پیش گل و سرو
بلبل کند افغان به چمن فاخته ناله
شعر در مورد گل سرخ
ای دلبر گلچهره که مشاطهٔ صنعت
بالای گل از سنبل تر بسته کلاله
آهنگ چمن کن که به کف بهر تو دارد
گل ساغر و نرگس قدح و لاله پیاله
شعر در مورد گل لاله
عید است و به عیدی چه شود گر به من زار
یک بوسه کنی زان لب جان بخش حواله
گفتی چه بود کار تو هاتف همهٔ عمر
هر روز دعا گوی توام من همه ساله
شعر در مورد گل یاس
پای بند قفسم باز و پر بازم نیست
سر گل دارم و پروانه ی پروازم نیست
گل به لبخند و مرا گریه گرفته ست گلو
چون دلم تنگ نباشد که پر بازم نیست
شعر در مورد گل رز قرمز
همان رنگ و همان روی
همان برگ و همان بار
همان خنده ی خاموش در او خفته بسی راز
همان شرم و همان ناز
همان برگ سپید به مثل ژاله ی ژاله به مثل اشک نگونسار
همان جلوه و رخسار
نه پژمرده شود هیچ
نه افسرده ، که افسردگی روی
خورد آب ز پژمردگی دل
ولی در پس این چهره دلی نیست
گرش برگ و بری هست
ز آب و ز گلی نیست
هم از دور ببینش
به منظر بنشان و به نظاره بنشینش
ولی قصه ز امید هبایی که در او بسته دلت ، هیچ مگویش
مبویش
که او بوی چنین قصه شنیدن نتواند
مبر دست به سویش
که در دست تو جز کاغذ رنگین ورقی چند ، نماند
شعر در مورد گل نرگس
کسی می آید …
کسی از باران، از صدای شُرشُر باران، از میان پِچ و پِچ گل های اطلسی
شعر در مورد گل شقایق
گویی از پنجره ها روح نسیم
دید اندوه من تنها را
ریخت بر گیسوی آشفتۀ من
عطر سوزان اقاقی ها را
اکنون تو اینجایی
گسترده چون عطر اقاقی ها
در کوچه های صبح
شعر در مورد گل و گیاه
به زیرِ بارشِ مهرت، دلم خیسِ تمنا شد
تو از گنجِ درونِ خویش، لبانت را نگیر از من
سکوتی تلخ پیچیده، در این میخانه ی ویران
از آن لب های گل ریزت، کلامت را نگیر از من
شعر در مورد گل محمدی
ای صمیمی
هر ستاره
پسته ی خندان راه تو باد.
جفت من
سفری می کنیم اما
دست های خود را به بهاری بخشیم
که همه گل های تنها را
با صداقت
نوازش باشد
چشم خود را به راهی بخشیم
که برای طرح بکر
قدم ها ستایش باشد.
شعر در مورد گل زرد
به انگشت هایت بگو
لب های مرا ببوسند ..
به انگشت هایت بگو
راه بیفتند روی صورتم
توی موهام ..
قدم زدن در این شب گرم
حالت را خوب می کند ..
گل من!
گاهی نفس عمیق بکش و
نگذار تنم از حسودی بمیرد ..
شعر در مورد گل رز
بلبلان از بوی گل مستند و
ما از روی دوست
دیگران از ساغر و
ساقی و ما از یاد دوست.
شعر در مورد گل رز سفید
تنها در خلوت اتاق
با هر چیزی می شود حرف زد
با میز
با دفتر تلفن
با گل های شمعدانی
با هر چه که هست…
اما من دیوانه ام
میان این همه هست
با تو حرف می زنم که نیستی …
شعر کوتاه در مورد گل سرخ
خبری ده به من ای باد که جانان چون است؟
آن گل تازه و آن غنچهٔ خندان چون است؟
روزها شد که دلم رفت و دران زلف بماند
یارب آن یوسف گمگشته بزندان چون است؟
شعر نو در مورد گل سرخ
از تو می گفتم
عطر گل، دنیا را می گرفت
پروانه ها دورم می گشتند!
خدا می خندید!
از تو می گفتم
عطر خاک باران خورده
زمین را مسخ می کرد
چتر ها دست آسمان را می بوسیدند
خدا می خندید!
شعر زیبا در مورد گل سرخ
عشق من بر گل رخسار تو امروزی نیست
دیر سالست که من بلبل این بستانم
شعری درباره گل سرخ
این روزها
ساعت شماطه داری در سرم
مدام زنگ می زند
و خاطره ها را بیدار می کند
روزهای بارانی
کوچه های خاکی خیس
دستی که دری را باز می کند
پایی که دری را می بندد
ترکم کرده ای
بی آنکه پیراهنم فراموشی گرفته باشد
یا چترم
یا دستگیره درهای این خانه
هنوز در فکر گلدان روی این میز
دستی
رز قرمزی
عطر لطیف گلایولی
چرخ می زند
و دستی بر شیشه های بخارگرفته می نویسد
ای بی تو ماندن
حکایت ذره ذره مردن من
تو
تو ترکم کرده ای
شعر عاشقانه درباره گل سرخ
به تو
به خاطر تمام شمعدانی هایی که در دلم کاشته ای
و پروانه هایی که از دشت آرامِ حنجره ات
روی انگشت هایم نشانده ای!
به باغبان مغروری
که شانه هایش شهامت من است
و دستهایش سرسبزی ام…
برای روزهایی که اگر نبودم
مرا با شکوفه های کوچک شعرهایم
به خاطر بیاوری!
شعری زیبا درباره گل سرخ
و هر صبح ابری
گل آفتابگردان بیداری یکدیگر می شدیم
شعر در مورد گل رز صورتی
گل های لاله عباسی صورتی
کوچه های بن بست
خیابان های خیس
ترانه های قدیمی
تو را بیاد چیزی
یا کسی نمی اندازد ؟
شعری در مورد گل لاله
مثل اینکه باید دست کشید
و عشق را
چون ظرفی عتیقه و نایاب
در پستوها پنهان کرد
ظرفی که هر بار تکه ای از آن را
ناخواسته شکستیم!
گاه ترک خورد
گاهی بر زمین افتاد
و رنگِ گل های زیبایش پرید
شعر در باره گل لاله
گل، رنگ رخ تو دارد ارنه
رنگ رخش از پی چه زیباست؟
شعری در مورد گل نرگس
و گل های شمعدانی
که ایستاده اند
چون جوجه گنجشک های گرسنه
برای سهمی که از دستان تو می گیرند
شعری در مورد گل نرگس
محبوبم
امروز که در آغوشم بودی
چیزی به پنج گانه ی حواسم افزودی
چیزی به رایحه ی گل ها
به طعم های جهان
به فصل ها
ساعت ها
و برای شادی
تعریف تازه ای ساختی
شعر عاشقانه در مورد گل نرگس
ز کویر ِ جان سیمین، نه گل و نه سبزه روید
دل رنگ و بو پسندت، چه کند بهار ما را؟
شعر زیبا در مورد گل نرگس
چون سرو سرفرازم و نزد تو سر به زیر
قربان آن گلی که مرا خوار کرده است
شعر نو در مورد گل لاله
گل قشنگم !
اگر کنارت نباشم
بوی گل و طعم بوسه هات
یادم می رود
بودن یا نبودن
پلک زندگی ماست
در یکی تاب می خوریم
در یکی بی تاب می شویم
و من
در هر پلکی
یکبار دیدنت را می بازم
شعر عاشقانه در مورد گل لاله
چه شب بدی است امشب، که ستاره سو ندارد
گل کاغذی است شب بو، که بهار و بو ندارد
شعر در مورد گل یاسمن
گفتا بدلربائی ما را چگونه دیدی
گفتم چو خرمنی گل در بزم دلربائی
شعری در مورد گل یاس
چو نسیم ِ آشنایی، ز کدام سو وزیدی؟
تو که بی قرار کردی، همه لاله زار ما را
شعر در مورد گل یاس
آنکه در خانه دمی با تو به خلوت بنشست
به تماشای گل و لاله و ریحان نرود.
شعر درباره گل یاس
جوانه زده
گلدان کوچکم
دلم کمی بهار می خواهد
نمی آیی؟
شعر درباره گل یاسمن
فصل گل از باده توبه داده مرا شیخ
غیرت باد بهار اگر بگذار
شعری در باره گل یاس
ز چه جوهر آفریدی، دل داغدار مارا؟
که هزار لاله پوشد، پس از این مزار ما را
شعر نو در مورد گل یاس
دل برگذر قافله لاله و گل داشت
این دشت که پامال سواران خزان است
شعری زیبا در مورد گل یاس
چنان نسیم که گلبرگ ها ز گل بکند
برون کنم ز تنت برگ برگ تن پوشت
شعر زیبا درباره گل یاس
نمی دانم
تاثیر خنده های توست
یا ور رفتن با گل های باغچه
که آینه مدتی است
جوان تر از
پارسال نشانم می دهد
شعری درباره گل نرگس
در باغ همه رخ تو بیند
از هر ورق گل، آن که بیناست
شعری درباره گل نرگس
به هوا نیازمندم
به کمی هوای تازه
به کمی درخت و قدری گل و سبزه و تماشا
به پلی که می رساند یخ و شعله را به مقصد
به کمی قدم زدن کنار این دل
و به قایقی که واکرده طناب و رفته رقصان
به کرانه های آبی
به کمی غزال وحشی
به شما نیاز مندم.
شعر نو درباره گل نرگس
هر که رخسار تو بیند به گلستان نرود
هر که درد تو کشد از پی درمان نرود
شعر عاشقانه درباره گل نرگس
چندان چو صبا بر تو گمارم دم همت
کز غنچه چو گل خرم و خندان به درآیی
شعر کوتاه در مورد گل نرگس
از عکس رخت دل عراقی
گلزار و بهار و باغ و صحراست.
شعری در مورد گل شقایق
وقتی دل سودایی میرفت به بستانها
بی خویشتنم کردی، بوی گل و ریحانها
گه نعره زدی بلبل، گه جامه دریدی گل
تا یاد تو افتادم از یاد برفت آنها
شعر درباره گل شقایق
نگذرد یاد گل و سنبلم اندر خاطر
تا به خاطر بود آن زلف و بناگوش مرا
شعری درباره گل شقایق
چشم های تو …
گل من! روزی خواهد رسید
روزی خواهد رسید که
انسان های برادر
با چشم های تو همدیگر را خواهند نگریست
با چشم های تو خواهند نگریست …
شعر زیبا درباره گل شقایق
باز آید آن بهار و گل سرخ بشکفد
چندین مثال از نفس سرد و روی زرد
شعر درباره گل و گیاه
تا به بستان ضمیرت گل معنی بشکفت
بلبلان از تو فرومانده چو بوتیمارند.
شعری در مورد گل و گیاه
همیشه چشمانت
دو چشمه اند در خواب هایم
و همین است که
صبح که شعرم بیدار می شود
می بینم بسترم
سرشار از گل عشق توست
و نم نم گیاه و سبزینه …
شعر کودکانه در مورد گل و گیاه
لبهایت را
بیشتر از تمامی گل ها دوست می دارم
چرا که لبهایت لطیف تر و شکننده تر از تمامی آنهاست.
شعر درباره ی گل و گیاه
پیش رویت دگران صورت بر دیوارند
نه چنین صورت و معنی که تو داری دارند
تا گل روی تو دیدم همه گلها خارند
تا تو را یار گرفتم همه خلق اغیارند
شعر درباره گل محمدی
باران که آمد
گلی در خانه ام رویید
آفتاب که تابید
آیینه ای تمام قد به خانه ام داد
درخت توی ایوان
شانه ای به موهایم بخشید
عزیزکم
تو که آمدی
گل و آینه و شانه را بردی و
شعری به من سپردی!
شعری درمورد گل محمدی
نازنین!
زیر باران سرانگشتانت
بذر کوچک حروف
سطرهایی از گل های آفتابگردانند
که می رقصند با آفتاب نگاهت
شعر در باره ی گل محمدی
بگذار
گلهای دامنت مستم کند
آبشار نگاهت، غرقم
و من
در نامت شنا کنم
شعری درباره گل محمدی
کی می رسی از راه؟
تا اطلسی ها زیر پاهایت سبز شوند
شمعدانی ها بخندند
عطر یاس تمام شهر را پر کند
و من
تبِ تندِ تنم را
میان سردی لب هایت بپاشم
و در آرامش آغوشت به خواب روم
شعر نو درباره گل محمدی
آسمان ِ روشن
سرپوش بلورین ِ باغی
که تو تنها گل آن، تنها زنبور آنی .
باغی که تو
تنها درخت آنی
و بر آن درخت
گلی ست یگانه
که تویی
شعر در باره گل زرد
پس بیا به خاطر یک گل سرخ،
یک لحظهی درست،
یک یادِ ساده از همان سالِ بوسه ها،
برویم بالاى بالاى آسمان،
پشت پیراهنِ بى الفباى نور،
دست بر پرده خاطراتى از ماه دلنشین بپرسیم:
تو حاضرى باز آوازى از همان شب پر گریه بخوانى!؟
شعر نو درباره گل زرد
تماشای گل و گلزار کردن
می لعل از کف دلدار خوردن
شعر گل
بی گمان
سبدهایی از ماهیان دریا را
بر دوش دارم
به کنار تو می آیم
نام دریا را فراموش کرده ام
یاد جوانی و گل های پامچال
مرا کفایت می کند
به سوی دریا می روم
دوباره دریا را به یاد می آورم
شعر گل سرخ
وقت آنست که صحرا گل و سنبل گیرد
خلق بیرون شده هر قوم به صحرای دگر
شعر گل لاله
کجا به صحبت پاکان رسی که دیدهٔ تو
به سان شبنم گل اشکبار باید و نیست
شعر گلدان سهراب
دستانت را
به گلهای سرخ و وحشی آغشته کن
شعر گلنار
حجاب چهره جان میشود غبار تنم
خوشا دمی که از آن چهره پرده برفکنم
چنین قفس نه سزای چو من خوش الحانیست
روم به گلشن رضوان که مرغ آن چمنم
شعر گل مریم
می و معشوق و گلزار و جوانی
ازین خوشتر نباشد زندگانی
شعر گل سنگم
باغبان گر پنج روزی صحبت گل بایدش
بر جفای خار هجران صبر بلبل بایدش
شعر گل نرگس
صد باغ بهار است و صلای گل و گلشن
گر میوهی یک باغ نچیدیم، نچیدیم
شعر گل رز
گل جامه در از دست تو ای چشم نرگس مست تو
ای شاخها آبست تو ای باغ بیپایان من
شعر گل زرد
بوسه های پر دوامت، مایه ی حیات من
ناکامم بگذار تا بمیرم با بهار
از وقتی که رفته ای، گل من، دوست دارم که باز آیی
تا آرام کنی معبد اندیشه را
که با نور ازلیاش نابود می کند مرا
شعر گل سرخی
تا به وقت سحرم چون گل خورشید برویی
دیده صد چشمه فرو ریخت به دامن شب دوشم
شعر گل سرخ سهراب
میدانم قاریانِ کور حتا
در پشتِ عینکهای سیاهشان
از زیبایی تو باخبرند
و کودکان گلفروش
– بیخیال شکمهای گرسنهی خود–
آرزو دارند تمام گلهای سرخشان را بر سرت بریزند…
شعر گل سرخ من
تو بودی که آواز را چیدی از پشت مه
تو بودی که گفتی چمن می دود
تو گفتی که از نقطه چین ها اگر بگذری
به اَسرار خواهی رسید
تو را نام بردم
و ظاهر شدی
تو از شعلهی گیسوانت
رسیدی به من
من از نام تو
رسیدم به آن شهر پیچیده در گردباد
تو گفتی سلام
گل و سنگ برخاستند.
شعر گل سرخ عاشقانه
هر آنگاه نام تو را می طلبم
و درباره ی تو مینویسم
قلم در دستم
به گلی سرخ بدل میشود…
شعر به گل سرخ
تو
لیوان آبت را با خیال راحت می نوشی
من
حسودی می کنم به لبه ی لیوان
که لب های تو به آن می خورد
لیوان
به چشم های من، که به تو خیره شده
و گلدانِ روی میز، به من و لیوان!
تو
لیوان آبت را با خیال راحت می خوری
و همه چیز از تو آب می خورد
شعر گل رز قرمز
مثل گل
که گذر می کند از پردهی خاک
مثل چیزی که نمی دانم
من دلم می خواهد
بگذرم از تو
من تو را کشف کنم
سرزمین تو، مرا کشف کند!
شعر گل رز صورتی
من شکوفایی گلهای امیدم را در رویاها می بینم،
و ندایی که به من میگوید :
گر چه شب تاریک است
دل قوی دار،
سحر نزدیک است.
شعر گل رز سفید
بیا و به اینها بگو
کم خودشان را
به پنجره اتاقم بکوبند!
بگو آن طرف پنجره
شمع نیست
دل من است که آتش گرفته!
اصلا
آن روز که روسری گلدارت را سرت کردی
فکر بیتابی این همه پروانه نبودی!؟
شعر گل لاله عباسی
چهقدر خوب بود
تو، گُل من بودی
هر روز به تو آب میدادم!
شعر گل لاله شهیار قنبری
انگار
سالها طول کشید
که دسته ای بوسه
از دهانش بچینم
و در گلدانی به رنگ سپید
در قلبم بکارم.
اما انتظار
ارزشش را داشت
چون عاشق بودم.
شعر عمر گل لاله
دیروز
یک سال تمام
در جستوجویت بودم
اما تو بر لبهایم خفته بودی
بعد، اشتباهاً
لبهایم را به بهار دوختم
چشمهایم را به باران
قلبم را به گل
و تو
با سپیدهی صبح
شبنم شدی و به درونم غلتیدی
تا گلی که در اعماق قلبم بود
پژمرده نشود
شعر برای گل لاله
گلی را که دیروز
به دیدار من هدیه آوردی ای دوست
دور از رخ نازنین تو
امروز پژمرد
همه لطف و زیبایی اش را
که حسرت به روی تو می خورد و
هوش از سر ما به تاراج می برد
گرمای شب برد
صفای تو اما ، گلی پایدار است
بهشتی همیشه بهار است
گل مهر تو در دل و جان
گل بی خزان
گل، تا که من زنده ام ماندگار است
شعر با گل لاله
بیدار شو!
من تمام شب را
با لالایی عشق تو
بیدار مانده ام
بیدار شو!
مرا احساس کن
ببین
جای بوسه هایم
روی لب هایت شکوفه داده اند
و تو ….
از فردا
انگشت نمای تمام مردم شهر خواهی بود
بیدار شو…
متن شعر گل لاله
روزی نو
آغازی نو
جغرافیای بوسه ی من، کجایی؟
تا در سپیده های تو پهلو گیرم
عطر گل شب بو کجایی؟
دلم می خواهد
چنان بنوشمت که در استخوانم حل شوی
آسمان آب شده در تنگ بلورین من
موجی کف بر لبم
که به اشتیاق تو تا ساحل می دوم
و لب پر زنان به بستر خود می روم
بی آنکه تو را ببینم
روزی تو
آغازی نو
جغرافیای خانه ی من، کجایی؟
شعر کودکانه گل لاله
در ژرف تو
آینه ایست
که قفس ها را انعکاس می دهد
و دستان تو محلولی ست
که انجماد روز را
در حوضچه ی شب غرق می کند.
ای صمیمی
دیگر زندگی را نمی توان
در فرو مردن یک برگ
یا شکفتن یک گل
یا پریدن یک پرنده دید
ما در حجم کوچک خود رسوب می کنیم.
شعر برای گل لاله
فریاد ز بی مهری ات ای گل که درین باغ
چون غنچه ی پاییز شکفتن نتوانم
شعری برای گل لاله
در وصل هم ز عشق تو ای گل در آتشم
عاشق نمی شوی که ببینی چه می کشم
با عقل آب عشق به یک جو نمی رود
بیچاره من که ساخته از آب و آتشم
شعر گلنار سعید بیابانکی
پس ِ پشت ِمردمکان ات
فریاد کدام زندانی ست
که آزادی را
به لبان برآماسیده
گل سرخی پرتاب می کند؟
متن شعر گلنار
پیرهن گل دار بپوش
اینگونه بهار با آغوش تو هماهنگ می شود
اینگونه بوسه هایم در آغوش ات گل می دهند
اینگونه آغوش تو بهاری می شود …
دانلود شعر گلنار
ای گل تازه که بویی ز وفا نیست ترا
خبر از سرزنش خار جفا نیست ترا
رحم بر بلبل بی برگ و نوا نیست ترا
التفاتی به اسیران بلا نیست ترا
ما اسیر غم و اصلا غم ما نیست ترا
با اسیر غم خود رحم چرا نیست ترا
شعر آهنگ گلنار
فقط گفتن “دوستت دارم” نیست
بگذار دوست داشتنت
مثل نشانی خانه ای باشد
که نه از کوچه اش معلوم است
نه از رنگ درش
و نه از پلاکش
و فقط آن را
از عطر گل های باغچه اش میشناسی
شعر بسیار زیبا از اشعار مونا برزویی
نمی ایی چرا ؟ گلها که پژمرد !
چرا این بار اینقدر دیر کردی ؟!
نمی دانی فراموشی گناه است ؟
خیالم را کمی دلگیر کردی
شعر در مورد گل
- ۰ نظر
- ۰۴ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۸:۵۲